وبلاگ ارزشی - تحلیلی عبرت

ان فی ذلک لعبرة ||| از دیگران عبرت بگیرید قبل از آنکه عبرت دیگران شوید

وبلاگ ارزشی - تحلیلی عبرت

ان فی ذلک لعبرة ||| از دیگران عبرت بگیرید قبل از آنکه عبرت دیگران شوید

موج انقلاب اسلامی و پیشگیری از موت اخترامی / بخش اول

[این مقاله در سه شماره و طی روزهای  14، 16 و 18 بهمن ماه منتشر می شود]

تنگه ها و سنت ها

یکی از دلایل شکست سپاه اسلام در جنگ احد، غرور ناشی از پیروزی در جنگ بدر ذکر شده است اما چه فرآیندی و جریاناتی در عرصه نظر و عمل رخ می دهد که جمعیت و سپاهی که به شریعت اسلام، متصف و متصل هستند و به اصول و فروع مترقی آن مؤمن و عامل هستند؛ طعم تلخ شکست از مشرکین و کفار را می چشند و در میدان کارزار و نبرد، منهزم و سردرگم می شوند؟!

سنت ها و قوانین الهی در چنین مواردی ذیل آیه شریفه "تِلک الایّام نُداولُها بَین النّاس" قابل تحلیل و تبیین است ولکن ریشه ها و علل این گردش ایام ظفر و پیروزی از کجا نشأت می گیرد و به بیان دیگر این یادداشت می کوشد تا با بررسی عوامل و موانع درونی (ذاتی) و بیرونی (محیطی) و بصورت ویژه نقش رویکردها و عملکردهای پیروان جبهه حق و میزان غلظت علم و عمل آنان، در تقسیم فراز و فرودهای تاریخ بشری را مورد واکاوی و کنکاش قرار دهد.  

 

با رصد بیانات و سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی در سال های اخیر و تأکیدات و توجهات ایشان بر بازخوانی اصول و مبانی انقلاب اسلامی و گوشزد نمودن چندباره خطر تغییر جهت گیری های اصیل و بنیادین اعلامی انقلاب اسلامی که در قانون اساسی و نظام جمهوری اسلامی، تجلی و تبلور و تجسم یافته است، لزوم توجه به آینده پژوهی در باب فرصت ها و تهدیدهای دهه های پیش روی انقلاب اسلامی و طراحی و اجرای راهبردها و چشم اندازهای درونزا بر اساس آن، ضرورتی دو چندان پیدا می کند. جستار پیش رو ماحصل پژوهشی است که با بهره گیری از منابع و مآخذ معتبر به رشته تحریر در آمده و همچنین مستندات نقل قول ها نیز حتی الامکان در پایان هر جمله قید شده است تا راه برای جستجو و پژوهش بیشتر مخاطبان و خوانندگان گرامی، هموارتر و مهیاتر باشد. گفتنی است هدف نگارش این نوشته، بررسی دستاوردها و ارائه آمار عملکردی و تحولات گسترده پس از انقلاب اسلامی نیست بلکه بررسی شیوه های تداوم بخشی به حیات طیبه انقلاب عزیز اسلامی است.

انقلاب به مثابه یک موج

دعوت ها و جنبش هایی که در طول تاریخ حیات انسان روی کره خاکی به وقوع پیوسته است هریک متناسب با میزان انطباق اهداف و آرمان های اعلامی شان با نیازهای مردمان زمان خویش، توانسته اند کم و بیش هوادران و پیروانی (سمپات) را پشت سر خود به صف نمایند و حول ایدئولوژی و جهان بینی تعریف شده شان، منسجم و سازماندهی نمایند؛ این وجه شاید بُعد مشترک تمامی حرکت های اجتماعی (فارق از قوه محرکه آنها اعم از دعوت های توحیدی و تحرکات مادیگرایانه) باشد. اگر حرکت های اجتماعی، بعنوان موجی ایجاد شده در دریای اجتماعات انسانی فرض شود در این صورت سرنوشت موج از ابتدا تا انتهای حیات مفروضش، روند بدیهی و طبیعی زیر را خواهد پیمود که این الگوی رفتاری بر بسیاری از انقلاب ها و قیام ها و یا دعوت های اجتماعی با درونمایه های مختلف، قابلیت تطبیق دارد:

"امواج طبق خاصیت ذاتی خود، به محض پیدایش رو به وسعت و گسترش می نهند؛ متوالیاً بر وسعت دایره خویش می افزایند و فاصله محیط  و مرکز را بیشتر می کنند. و از طرف دیگر، به هر نسبت که بر وسعت دایره خود می افزایند از قوت و شدت طول آنها کاسته می شود؛ تدریجاً ضعیف و ضعیف تر می گردند... و به دنیای عدم می پیوندند." (سیری در سیره نبوی/ص22)

فرآیند منطقی بالا که نمونه و فرم فرآوری شده آن در تئوری های شکل گیری و فروپاشی (اضمحلال) انقلاب ها در متون سیاسی دانشگاهی و آکادمیک تدریس می شود؛ ممکن است در حالتی کلی تر در تعامل (هم افزایی) و یا تقابل (رو در رویی) با سایر امواج اجتماعی نیز قابل تعریف و تشریح باشد در این صورت اگر موج اجتماعی مذکور در طول حیات متغیر و پرفراز و نشیبش با سایر جریانات و نحله های فکری و اجتماعی در تقابل یا تعامل قرار گیرد منجر به قبض و بسط و یا تعدیل و حذف این امواج اجتماعی خواهد شد (در محیط های باز و غیر ایزوله که دارای قابلیت تضارب آراء هستند):

"برخورد امواج با یکدیگر سبب خنثی شدن موج ضعیف تر می گردد. امواج قوی تر، جلو توسعه امواج ضعیف تر را می گیرند و آنها را به دیار نیستی می فرستند. از این رو برخورد با موانع و عوامل قوی تر، عامل دیگری است برای نابود شدن امواج و حوادث و پدیده های جهان." (سیری در سیره نبوی/ص22)

بر این اساس جریانات و امواج ایجاد شده، هریک با توجه به ماهیت و خاصیت ذاتی شان در صورت فقدان وجود سامانه های پایشی و مراقبتی و یا اصلا بواسطه ماهیت کاهشی شان، بعد از مدتی کوتاه یا طولانی، خواه ناخواه روبه نابودی و زوال می گذارند که بعنوان مصداق عملی و موردی می توان به فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 و پس از 70 سال حاکمیت کمونیست های ماتریالیست بر شوروی، اشاره کرد که منتج به کوری موج مارکسیسم در شوروی پسا تزاری گردید. مبانی کمونیست ها و اصول پذیرفته شده آنها از جنس ماده و ماتریال بود و ماده با عدم و نیستی، همتراز و برابر است پس سرنوشت هر مکتب و حرکت بشری مبتنی بر دنیاگرایی، دیر یا زود، زوال و عدم است چراکه مرگ در ذات آنها نهفته است و به تفسیر دیگر، آنتی تز و ضدشان بصورت ذاتی و طبیعی همراه چنین حرکت هایی می باشد (فرود یا نابودی موج) و ممکن است مضاف بر این، عوامل مزاحم و متخاصم خارجی نیز زوال و فروپاشی موج اجتماعی تولید شده را در نقش یک کاتالیزور، تسریع نمایند. اما در حرکت های با درونمایه قدسی و الهی، عناصر و عواملی که سوق دهنده موج بسمت نابودی هستند صرفا امکان ایجاد در بیرون را دارند نه درون و این بواسطه همسویی و هماهنگی این نوع جریانات و دعوت های اجتماعی با منشأ و مبدأ آفرینش است :

"حکما نیستی و نابودی که در اثر برخورد با موانع است «موت اخترامی» و نابودی [که] بواسطه پایان یافتن نیروی بقاء، ناشی می شود را «موت طبیعی» می نامند." (سیری در سیره نبوی/ص23)

مطالعه و سیر در تاریخ، این حقیقت را بازگو می کند که زنده ترین و پویاترین امواج اجتماعی، جنبش های دینی هستند. این جنبش ها به موازات اینکه بر شعاع خود می افزایند و روبه گسترش می گذارند، بر قوت و قدرت و دامنه اثر خویش می افزایند و دارای پیشرفت و توسعه تدریجی و پلکانی و بدور از جهش های تصنعی و حبابی هستند. انقلاب هایی که در این دسته قرار می گیرند عموماً سه بعدی (دارای وسعت بالا، عمق زیاد، ماندگاری در طول زمان) هستند و تحولات بنیادینی را که با شکستن ساختارها و شالوده های نظام سیاسی یا فکری قبلی همراه است، به ظهور می رساند.

موج انقلاب اسلامی که در 22 بهمن سال 1357 با نصرت و امداد الهی به ساحل ظفر و پیروزی رسید با رأی مستقیم مردم در شکل و هیبت ساختار سیاسی جمهوری اسلامی، تجسم یافت و بر دو پایه جمهوریت (بعنوان ظرف و قالب) و اسلامیت (بعنوان مظروف و محتوا) استقرار یافت. این جنبش و قیام مردمی همه جانبه بواسطه ماهیت اسلامی اش، احتمال موت (میرایی) طبیعی و ماهیتی و نابودی جوهری برایش غیر قابل تصور است چراکه سنگ بنای انقلاب اسلامی مبتنی بر تعالیم و معارف اسلام حقیقی است که از جاودانگی الهی تضمین شده ای برخوردار است (اِنَّ الدین عِندَاللهِ الاِسلام) از این رو خودش به ضد خودش تبدیل نخواهد شد به این دلیل که در جهت جریان خلقت و منطبق بر نظام آفرینش و حرکت و هدف خلقت، صورت بندی شده است فلذا همچون سایر قیام های ماتریالیستی، تز انقلاب به آنتی تز آن، مبدل نخواهد شد پس خطری از این جهت مورد توجه و تهدید انقلاب اسلامی نخواهد بود موت و اضمحلال طبیعی برای موج انقلاب اسلامی در کار نیست. اگر زوالی در بلند مدت برای انقلاب، مفروض باشد قطعا این انقلاب به مرگ و موت طبیعی به زیر خاکستر نخواهد رفت بلکه عوامل و موانع بیرونی و غیرذاتی، سبب خاموشی مقطعی این موج تاریخی و تاریخ ساز خواهد شد و از این حیث (از لحاظ ماهیتی)، بلاشک نامیراست چراکه این موج، منبعث و منشعب از جاودانگی و زوال ناپذیری شریعت اسلامی است که در مقاطع زمانی و برش های تاریخی، در شکل ها و قالب های مختلفی نمایان شده و شکل یافته است.

همانطور که بدخواهان اسلام انقلابی و انقلاب اسلامی به قدرت بازتولید، پوست اندازی، نوزایی و تجددخواهی انقلاب اسلامی معترفند و پس از بیش از سه دهه طراحی و اجرای توطئه های سخت، نیمه سخت و نرم علیه موج انقلاب اسلامی به نقطه ای از ناامیدی و سردرگمی رسیده اند که الگوی رفتاری ایران را در قالب تمثیل "ماشین چمن زن" بیان می کنند که هرچه کوتاه شود دوباره خود را ترمیم نموده و رشد و نمو می نماید. انقلاب اسلامی با پشتوانه و سرمایه عظیم و راهبردی مردمی که دارد؛ به مرور زمان، سه گام ایجاد رخنه، توسعه شکاف و تصرف هدف را در سطوح ملی، منطقه ای و بین المللی در راستای الهام بخشی و الگودهی به ملت های آزاده و به موازات آن مهار و نابودی تدریجی زورگویان و جهان خواران عالم را طی نموده و ریشه های خود را بصورت روزافزون استحکام بخشیده و جای پای خود را در مناسبات جهانی به اذعان و اعتراف دوست و دشمن، باز کرده است. پروفسور خوزه مارتینز، رئیس دانشکده تاریخ باستان اسپانیا درباره این رخداد تاریخی چنین می گوید: "با پیروزی انقلاب اسلامی، بزرگترین تحول جهانی در قرن بیستم میلادی به وقوع پیوست." (کیهان هوایی/بهمن71)

انقلاب اسلامی توانست توازن سنتی و قدیمی را که در آن فقط جای بازیگران از شوروی به انگلیس و آمریکا تغییر می کرد، بصورت بنیادین و شالوده شکنانه ای در هم بشکند و با منطق محکم و متقن خود به زیر میز بازی های نظم نوین جهانی، خاورمیانه بزرگ و خاورمیانه جدید بزند و معادلات و مناسبات مطلوب خود را علیرغم سنگ اندازی ها و کارشکنی های دشمنان ملت ایران، با راهبرد «مقاومت و پیشرفت» به پیش ببرد و در این مسیر، این الگوی سلوک اجتماعی را در وهله اول در جهان اسلام، تبلیغ و به این واسطه به آزادی ملت های در بند استبداد و استعمار کمک نماید. شکل گیری انتفاضه مسجد الاقصی پس از پیروزی انقلاب اسلامی یکی از نشانه های این اثرگذاری و احیای روح آزادگی و عزت خواهی در بدنه امت اسلام ، می باشد. در زمینه الهام بخشی و امیدبخشی به جهان اسلام، شیخ اسعد تمیمی، یکی از رهبران فلسطینی چنین می گوید: "تا قبل از انقلاب ایران، اسلام از عرصه نبرد، غایب بود. انقلاب اسلامی ایران، واقعیت اسلام راه حل اصلی و جهاد وسیله اصلی است را برای فلسطین به ارمغان می آورد." (انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی در جهان/صص26و27)

به هر تحلیل، برای حفظ و حراست مطلوب و موثر از دستاوردهای انقلاب در قدم اول باید نسبت به شناسایی اهداف اساسی حرکت عظیم ملت که منجر به شکل گیری انقلاب اسلامی شد، دریافت و برداشت مناسب و صحیحی را بدست آورد تا مشخص شود که از چه چیزی و در چه قالبی باید محافظت و پاسداری نمود. این "کلان آرمان" سه گانه در کلام رهبر عزیز انقلاب اسلامی قابل ردیابی است، ایشان می فرمایند:

"ما آرمان بلندی داریم که همه نیروی خودمان را می خواهیم صرف کنیم تا به آن آرمان برسیم و آن، ساختن ایرانی است که خوشبختی مادی و معنوی این ملت را تأمین کند و بتواند الگویی باشد برای ملت های دیگر." (رهبر معظم انقلاب اسلامی 13/4/85)

از این رو آرمان والای انقلاب اسلامی که باید انقلابیون در سطوح خرد و کلان برای تحقق آنها تلاش و مجاهدت نمایند عبارت است از: 1- ایرانی آباد که ضامن سعادت مادی و معنوی ایرانیان باشد 2- الگوسازی برای ملت های دیگر.

برای نیل و رسیدن به اهداف ترسیم شده باید با برنامه ریزی و طراحی علمی-آرمانی و اجرای روش مند این طرح ها در دو سطح ایجابی و صلبی به کارایی و اثربخشی انقلاب اسلامی کمک نمود. در غیر اینصورت نسل های آینده شاهد یک "انقلاب تاکسیدرمی شده" و خالی از محتوا با ظاهری تزیینی و دکوری خواهند بود همان اتفاقی که در صدر اسلام با تبدیل خلافت به سلطنت توسط امویان و عباسیان رخ داد و از اسلام در بعد حاکمیتی در نظر و عمل جز نامی بر جای نماند و اگر پایداری و پاسداری حضرات معصومین(ع) نمی بود یقیناً شعله وجودی اسلام قرن ها پیش به خاموشی و فراموشی سپرده شده بود. در این راستا کنت تیمرمن، عضو ارشد سیا و از اعضای برجسته حزب جمهوری خواه، راهبرد و راهکار خود برای براندازی جمهوری اسلامی ایران را چنین تئوریزه می کند: "تغییر ماهیت اسلام و جمهوری اسلامی هنگامی اتفاق می افتد که اقدامات آمریکا برای روی کار آمدن یک حکومت دموکراتیک بجای حکومت روحانیت متکی بر ولایت فقیه به ثمر بنشیند. از سوی دیگر برقراری روابط میان آمریکا و ایران مبتنی بر شروطی که ما تعیین می کنیم به معنای ختم انقلاب است. زمانی که ستون مبارزه با آمریکا فرو ریزد و اسلام حاکم بر ایران، ماهیت مبارزاتی خود را از دست دهد، کل انقلاب فرو خواهد ریخت. در این راه، آمریکا باید از روحانیون مخالف رژیم ایران و کلیه نیروهای مخالف جمهوری اسلامی حمایت کند." (استراتژی سلطه /صص73و74)

انقلاب اسلامی علاوه بر تأثیرات فراملی، در بعد داخلی نیز آثار و اصلاحات زیادی ایجاد نمود که از آن جمله است: احیای ارزش های دینی و مکتبی، استقلال همه جانبه (سیاسی، فرهنگی، نظامی و تا حدودی اقتصادی)، خودباوری ملی و حرکت بسوی خودکفایی و بروز استعدادها، مردم سالاری دینی و تأمین آزادی های مشروع، ارتقای سطح زندگی مردم و آبادانی کشور، تغییر معادله قدرتِ از بالا به پایین، به حاشیه راندن قوانین پوسیده فرانسه و بلژیک و آمریکا و جایگزینی قوانین اسلامی و آوردن قرآن در متن مقررات مملکت.

دانه فلفل و خال مه رویان

مقایسه تطبیقی میان انقلاب اسلامی و همنوعان آن طرف آبی اش که در بازه زمانی 200 ساله اخیر به وقوع پیوسته اند، نکات و واقعیت های جالبی را به دست می دهد. تدقیق در نحوه شروع، طبقات دخیل، رهبری، ایدئولوژی، طریقه انتشار و میزان گستردگی، اثرات فرا ملی، شیوه و دلایل نابودی شان و بررسی علل نزولی شدن منحنی عمر این موج های اجتماعی، درس های زیادی به همراه دارد که می توان از آنها جهت درک بزرگی و عظمت انقلاب اسلامی و بعنوان تجربه ای برای ارتقاء "مهارت تداوم بخشی به حیات طیبه انقلاب اسلامی"  استفاده کرد. اساسی ترین و مهم ترین تفاوت انقلاب اسلامی ایران با سایر انقلابات مشابه رویداده در تاریخ معاصر بین الملل را می توان در میان سخنان و تحلیل رهبر عزیز انقلاب اسلامی در مورد عدم انطباق نظریه های رایج انقلاب در جهان با انقلاب اسلامی که در سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره) در خرداد سال 85 ایراد فرمودند، یافت:

"در قوانین علوم اجتماعی درباره انقلاب ها می گویند؛ انقلاب ها همچنان که یک فرازی دارند، اوجی دارند، یک فرودی هم دارند؛ مثل سنگی که شما پرتاب می کنید؛ تا وقتی که قدرت بازوی شما پشت سر این سنگ است، برخلاف جهت جاذبه زمین حرکت می کند؛ اما وقتی این قدرت از جاذبه زمین کمتر شد، این سنگ به سمت جاذبه طبیعی زمین بر می گردد. آن قوانین می گویند تا وقتی که شور و انگیزه انقلابی در مردم هست، انقلاب ها به سمت جلو حرکت می کنند، اوج می گیرند، بعد هم به تدریج این شور و هیجان و این عامل حرکت به پیش، کم می شود و در مواردی تبدیل به ضد خود می شود؛ انقلاب ها سقوط می کنند و بر می گردند پایین. انقلاب های بزرگ دنیا که در تاریخ دویست سال اخیر، ما اینها را می شناسیم، بنابر همین تحلیل، همه با آن نظریه قابل انطباق هستند؛ اما انقلاب اسلامی از این تحلیل جامعه شناختی بکلی مستثناست. در انقلاب اسلامی، پادزهر فرود انقلاب در خود این انقلاب گذاشته شده است." (رهبر معظم انقلاب اسلامی 14/3/85)

اتحاد جماهیر شوروی سابق که بعنوان یکی از دو ابرقدرت قرن بیستم در بلوک شرق با اقمارش قدرت نمایی می کرد، توسط آمریکایی ها و غربی ها در تنور گرم و سوزان جنگ سرد، مضمحل شد. جهان غرب از ابتدای شکل گیری انقلاب اسلامی برحجم اقدامات ضد ایرانی با هدف ویران سازی و انهدام انقلاب تازه به ثمر نشسته ملت ایران، افزود و با همان مکانیسم و روشی که شوروی را برانداخت، قصد نابودی و انهدام جمهوری اسلامی را داشتند اما موفق نشدند چراکه منشأ پیدایش این دو انقلاب به کلی با هم متفاوت و در حقیقت متعارض هستند یکی در مادی گرایی و دیگری در ولایت الهی که به فقیه جامع الشرایط، منتقل شده است، افکار، اهداف و اعمال خود را تعریف و پیکربندی نموده اند.

برای پی بردن به ماهیت حیات بخش اسلام ناب محمدی(ص) و تفاوت های زیربنایی و مبنایی آن با سایر نحله ها و جریانات فکری و عقیدتی، قیاسی کوتاه بین دستاوردهای حاکمیت مسیحیت پاپ زده و حکومت اسلام بر انسان های بدوی حجاز همه چیز را روشن خواهد ساخت. همان مقدار که کنار گذاشتن دین دستکاری شده و مغایر با فطرت مسیحیت کلیسایی و پاپ محور در قرون وسطی سبب اوج گیری علمی و رنسانس در اروپا گشت، به همان نسبت ورود و پذیرش اسلام ناب محمدی(ص) سبب شکوفایی امت اسلام و تنظیم نوع جدیدی از معادلات و کسب قدرت علمی و انتشار دانش به اقصی نقاط عالم شد و سرزمین هایی که تا چند دهه پیش در جهان حرفی برای گفتن نداشتند در حوزه های مختلف علمی و در میدان های اثرگذاری جهانی به یکی از دو سه قطب مطرح جهان تبدیل شدند فلذا اسلام تنها دینی است که توانسته خود، بنیانگذار یک تمدن همه جانبه بشود. بقول شیخ محمد عبده: "اروپا از آن روزی که مذهب خویش را رها کرد، جلو رفت و ما از آن روزی که مذهب خویش را رها کردیم عقب رفتیم."

در شکل گیری انقلاب اسلامی نیز همین ماهیت جوشیدن و خروشیدن به چشم می خورد، زایش حرف های نو و ایجاد ذائقه در کام انسان خسته از ایسم های شرقی و غربی بشرساخته آنچنان امواجی در بین ملت های جهان پدید آورد که به تعبیر دشمنان شماره یک اسلام و ایران، زلزله ای بود که پس از سه دهه هنوز به جبهه منظم و تقسیم وظیفه شده استکبار، تلفات و خسارات گسترده وارد می سازد و برخوردهای نامتوازن هم ناتوان از خارج سازی این قطار از ریل مبانی اندیشه اصلی و اصیل اش شده است.

موج نو اسلامی که در اواخر دهه 70 میلادی، مردم جهان را مخاطب خود قرار داد و عده زیادی را به اسلام  ترغیب و بیداری جهان اسلام (هویت یابی اسلامی) و سایر ملت های حق جو را در پی داشت بواسطه حرف، اقدام و تابلویی جدیدی که بدور از شعارزدگی و شعارهای دروغین مکاتب بشری و همچنین ارائه نسخه ای عملی که ضامن دنیا و عقبای بشریت است، دارای چنان جذابیت مسحورکننده ای بود که از ابتدا در زیر ذره بین ملل و دول جهان قرار گرفت. حتی امام راحل در در همین چارچوب و برای باز نمودن دریچه نو و رهاسازی شوروی از زندان تاریک ضلالت، نامه مصلحانه و تاریخی خود را به گورباچوف، تهیه و تنظیم نمودند اما چشم و گوش مادی گرای آنها تا زمان سقوط شوروی، قادر به درک این پیام رهایی بخش نبود. میشل فوکو، فیلسوف فرانسوی چنین اظهار نظر می کند: "نوآوری انقلاب اسلامی ایران در این بود که بین عقلانیت و معنویت در سیاست، آشتی برقرار کرده است. با پیروزی انقلاب اسلامی نظریه دین افیون ملت ها، تبدیل به دین، امید ملت ها شده است. انقلاب اسلامی در عین نو و بدیع بودن، منحصر بفرد هم هست زیرا چیزی آورده است که جهان غرب و مسیحیت قرنهاست آن را فراموش کرده است و آن معنویت گرایی در سیاست است." (انقلاب اسلامی نقطه عطفی در تاریخ/ص215)

گسترش اسلام خواهی بواسطه ماهیت روشنگرانه و صادقانه و انطباق کامل آن با خواست بشر از دین می باشد و این برای غرب به معنای بیدار و هشیار شدن ملت ها و به تبع آن کوتاه شدن دست آنها از منابع عظیم طبیعی و انسانی کشورهاست یعنی همان اتفاقی که در ایران پساانقلابی رخ نمایی نمود. بیداری اسلامی سه سال اخیر در منطقه غرب آسیا (خاورمیانه)، موج توسعه یافته همین بیداری ناشی از الگوی انقلاب اسلامی است که با تأخیر سه دهه ای در این کشورها باتولید شده و به دنبال پیشرفت در عین مقاومت، عزت و دینداری هستند. امواج بیداری اسلامی منطقه ای با مقایسه عملکرد جمهوری اسلامی با اوضاع درون ممالک ملت های بپاخاسته که عمدتا وابسته، مرتجع و سلطه پذیر و تحت ولایت ابرقدرتها هستند، آغاز گردید و در ادامه دنیای غرب تلاش می نماید تا با تغییر مسیر این انقلاب ها با ترفندهای همسان سازی، مهره چینی و نزاع های داخلی، موج بیداری اسلامی منشعب از موج انقلاب اسلامی ایران را به بیراهه ببرد.

 علاقه انقلاب به ملت ها نیز نه بخاطر منابع زیرزمینی و روزمینی و طبیعی ملت هاست بلکه براساس مبانی دینی، کرامت و آزادی بشریت در اولویت قرار دارد و این به معنای مورد خطاب قرار دادن فطرت انسان ها که امری مشترک در آحاد عالمیان است، می باشد. اساساً هنر انقلاب اسلامی، همراه سازی ملت ها با خودش می باشد هرچند دولت هایی هستند که به دلیل ترس از ابرقدرت ها و حاکمیت سیستم دیکته شده سلطه گر-سلطه پذیر، جرأت بروز احساسات حقیقی خود و مخالفت با ابرقدرت ها را ندارند اما در مجامعی همچون نم (جنبش غیر متعهدها) که نمایندگی بخش کثیری از جامعه جهانی را دارد، واقعیات در حمایت از ایران اسلامی مشهود است در حالیکه جمهوری اسلامی، هیچگاه زیر بار نقش آفرینی در دو قالب استکباری سلطه پذیر یا سلطه گر نرفته و همواره سیاست خارجی و سیاست داخلی خود را بصورت مواضع مستقل در قالب راهبرد "عزت، حکمت و مصلحت"، اتخاذ نموده است.

انقلاب اسلامی خط بطلان و نه بزرگی است در برابر استثمار، استعمار، استبداد و استحمار ملت های جهان از سوی مستکبرین عالم که همواره خود را بدون هیچگونه چشم داشتی در کنار مظلومین و مستضعفین عالم قرار داده است. انقلاب، مفهوم آزادی با گرایش اومانیستی که فقط بُعد ناسوتی و دنیایی بشر را بصورت مشمئزکننده و افسارگسیخته، تأمین می کند و او را در مثلث خور و خواب و شهوت، اسیر درون خود می سازد تا از اتفاقات بیرون غافل بماند و افرادی خنثی، قابل کنترل و جهت دهی باشند و دنیای غرب، سر بشریت را زیر برف آزادی فرو می برد تا با خیال راحت تری به غارتگری خود ادامه بدهد، نفی می کند و بعنوان جانشین و آلترناتیو، مفهوم آزادگی و بیداری جانها را مطرح کرد و پس از قرن ها، دین را به معادلات نامعادله شده دنیایی برگرداند؛ دینی که در منظر و متون رسمی تئورسین های غربی، افیون توده ها قلمداد می شده، سبب جهش و جوش و خروش و رهایی ملتی از بند طاغوت شده و ملت های دیگر را نیز تحت تاثیر پرتو خود قرار داده است.

در چنین شرایطی از یک طرف واکنش غرب در برابر انقلاب اسلامی و بازتاب هایش در جهان، تقابلی و جنگ طلبانه با رویکرد از ریشه برکندن نهال نوپای انقلاب بود چراکه به لحاظ جوهری و ماهیتی و عملکردی، انقلاب اسلامی با رویکرد تهاجمی اش علیه ابرقدرت های زورگوی شرق و غرب، برهم زننده نظم موجود و اقدامات بلوک بندی شده جنگ سرد، می بود. از طرف دیگر نیز صدور مفاهیم و مؤلفه های انقلاب، جغرافیا را در فرع قرار داده و همه ملت ها را مخاطب خود قرار می دهد آن هم مفاهیمی نه صرفاً برای نیازهای یک قشر خاص که قابل انتقال به ملل دیگر نباشد بلکه انقلاب اسلامی دارای ماهیتی اسلامی می باشد و اسلام هم منطبق بر فطرت و خواست بشر است پس انقلاب اسلامی در صورت معرفی و اجرای صحیح، مورد قبول ملت ها قرار می گیرد و موقعیتی فراناسیونالیستی ایجاد کرده و این واکنش دوچندان جبهه زورگویان و سلطه گران را برانگیخته است. این ویژگی ها و مختصات جذاب انقلاب در شرایطی است که متفکران و آزاداندیشان آمریکایی همچون نوام چامسکی علیه سیستم استکباری و خونریز کشورشان شوریده اند؛ وی نفت را مثل خون در رگ های آمریکا می داند که برای بدست آوردن آن، چند کشور اطراف و مطیع خود را جامعه جهانی خوانده و ملتها را به بهانه های مختلف، چپاول و اقدام به برده دزدی و معرکه گیری در نقاط مختلف جهان و سعی در تحمیق و تخرخر بشر با دستاویزهای نخ نما شده، دارد. در شرایط فعلی یکی از قطب های قدرت جهانی یعنی کمونیسم متلاشی شده و امپریالیسم نیز در لبه پرتگاه فروپاشی قرار دارد و تنها الگویی که اکنون همچنان پابرجا مانده است تفکر مهدویت و انتظار ظهور منجی است که ایران اسلامی آن را بصورت پویا و فعال در جهان نمایندگی می کند و فرصتی طلایی برای بیداری انسان ها و جذب قلوب بشریت به معارف اسلام ناب برای ایرانیان فراهم آورده است.

انقلاب اسلامی، فرستنده پیامی جهانی به مقصد انسان های درون و بیرون از مرزهای خود می باشد آن هم نه فقط برای طبقه کارگری و کشاورز بلکه پیام انقلاب اسلامی همه طبقات و اقشار اجتماعات انسانی را مخاطب خود قرار داده و همچون سایر انقلاب ها صرفاً وجه دنیاخواهی را مورد تأکید قرار نمی دهد بلکه رشد همه جانبه بشر را بشارت می دهد به همین دلیل است که یکی از معدود نقاط اقدام مشترک غرب و شرق در انقلاب اسلامی و مردمی ایران که عموم طبقات مردم در شکل گیری آن نقش داشتند، متمرکز می شود. اصولا انقلاب 57، انقلاب قلوب و دگرگونی درون و بازگشت به خویشتن بود و بازگرداندن دین به عرصه زندگی و اجتماع و تحولات بین المللی و بازیابی هویت دینی مسلمانان و حتی غیر مسلمان؛ پروفسور کلاوس کینسلر در این باب معتقد است: "بوسیله انقلاب اسلامی، بازگشت به بنیادهای دینی از مرزهای دین اسلام فراتر رفت. پیروان مسیحیت، یهودیت، آیین های هندو، بودا و سایر ادیان به پیروی از احیای تفکر دینی [بوسیله امام خمینی(ره)] بازگشته و اصول اولیه آئین ها و احیای اندیشه دینی را هدف قرار داده اند." (مجله اسلام و غرب/ش31/ص13)

از طرفی دیگر انقلاب اسلامی مردم ایران باعث تغییر و دگردیسی در تئوری های رایج انقلاب در منابع مطالعاتی علوم سیاسی شد و نظریه پردازان این حوزه، مجبور به اصلاح  نظرات خود و وادار به واردسازی نقش دین و مذهب در معادلات ایجاد انقلاب ها شدند، نقشی که پیش از این در زیر سخنانی همچون "دین افیون توده هاست" که ماحصل بیزاری اروپاییان از دین کلیسایی می بود، مدفون شده بود و لذا مستشرقان غربی، ایران را در کانون توجهات خود قرار داده و فصل مشترک بسیاری از تصمیمات و اقدامات آنان شد، انقلابی که علاوه بر برنامه های درون مملکتی، برای خارج از مرزهایش هم طرح ها و ایده های زیادی را اعلام کرده و این بر حساسیت قضیه می افزود و جهان غرب آن را تهدیدی برای تمدن سرتاپا مادی خود قلمداد نمود.

یکی از این اثرگذاری های فراملی انقلاب، ذائقه سازی برای ناظران و ساکنان جهان و غرب آسیا می باشد یعنی بی مزه سازی و نخ نما کردن لیبرال دموکراسی سکولار غربی و حتی اسلام آمریکایی (شامل مسلمانان سکولار و لایئک حامی اسلام فردی. گفتنی است سران و پیروان فتنه سبز در سال 88 بر ترویج اسلام رحمانی تأکید می کردند یعنی اسلامی پر و بال بریده با حذف بیش از 500 آیه جهاد و مقاومت یعنی اسلام وادادگی). در این مورد نیکسون، رئیس جمهوری اسبق آمریکا می گوید: "امروز پدیده بنیاد گرایی به مفهوم ماهیتی [که] از اعتقادات مذهبی انقلاب اسلامی تغذیه می کند، خطری جدی برای تمدن غربی است. تهدید ناشی از انقلاب اسلامی ایران، هم نظامی است و هم مذهبی، اما جذابیت آن از اعتقادات مذهبی نشئت می گیرد که نه تنها سکولاریسم غربی، بلکه سکولاریسم اسلامی نیز قادر به رقابت با آن نخواهد بود؛ بنابراین قرن بیستم دوران درگیری غرب با دنیای اسلام است." (انقلاب اسلامی و بیداری اسلامی در جهان/ص87)

نظرات 1 + ارسال نظر
هم‌قدم راوی سه‌شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1392 ساعت 10:54 ب.ظ http://hamghadameravi.ir

سلام. ایام الله دهه فجر مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد